بسیاری از ما روزانه در بخشهای مختلفی از جامعه با بی مهری ها و ناملایماتی روبرو می شویم که ناشی از خودخواهی ، حق کشی و یا نا آگاهی دیگران است. اما تا بحال به این فکر کرده ایم که چقدر از این سودجویی ها که ممکن است به تضییع حق ما منجر شود بواسطه عدم آگاهی ما از حقوق شهروندی و یا قانون بوده است که به تعدادی این اجازه را می دهد تا به ما و دیگر افراد مثل ما اجحاف کنند؟
برای مثال داستانی را که در شبکه های مجازی خواندم ذکر میکنم و جدای از این موضوع که این داستان واقعی است یا مجازی از خوانندگان محترم خواهش می کنم تا اندکی به موضوع ذکر شده بیندیشند. شاید که دفاع از حقوق خود را سرلوحه زندگی قرار دهیم و از بی قانونی حمایت نکنیم تا همه در جامعه ای سالم و قانون مند راحتتر زندگی کنیم: ادامه مطلب ...
قانون اول: برای تجربه «ثروتمندی»، ثروت چندان زیادی لازم نیست.
همیشه بر این باور بودهام که «ثروت» هم مانند سایر «زیبایی»هاست. دیدن زیبایی همیشه میتواند لذتبخش باشد حتی اگر تو مالک آن زیبایی نباشی. اتفاقاً کسانی که زیباییها را به تملک خود درمیآورند، خیلی سریع نسبت به آنها بیتفاوت میشوند. «مالکیت» سندی نیست که مهر و امضای دولت آن را تایید کند. مالکیت یک «احساس» است. سند مالکیت به یک تغییر قانون، نابود و مصادره میشود اما احساس مالکیت، میتواند همواره با تو بماند.
بسیاری از فعالیتهایم در حوالی خیابان ولیعصر متمرکزند. هنگامی که از کنار پارک ملت عبور میکنم، همیشه در ذهنم تصور میکنم که در حیاط کاخ خودم قدم میزنم! حتی دیدن غریبهها – سایر گردشگران پارک – در حیاط خانهام، آزارم نمیدهد. خوب میدانم که اگر حیاط خانهام به این بزرگی و سرسبزی بود، درهای آن را نمیبستم و به همه رهگذران اجازه عبور میدادم!
ثروتمندترین انسانها، تمام ثروت خود را جمع میکنند تا معدود روزهایی، در کنار دوستان خود بنشینند و بخورند و بیاشامند و موسیقی گوش دهند و گپی بزنند. خوشحالم که تمام ملزومات این ثروت را دارم. دوستان خوب را داشته و دارم و همین کامپیوتری که روبرویم قرار دارد، برای تکمیل صوتی و تصویری این تجربه زیبا کافی است.
ادامه مطلب ...