شیوانا با تعدادی از شاگردان با کاروانی همراه بودند. در کاروان آنها مرد ثروتمند اما بی ادبی بود که با تعداد زیادی از افراد خود سوار بر اسب های ورزیده و مجهز اسباب دردسر بقیه مسافران معمولی را فراهم ساخته بودند. سفر ادامه داشت تا به یک دو راهی رسیدند.
امیدوارم که این اتفاق توی تهران هیچوقت نیفته ولی از اونجا که خودم با خوندن این نوشته چندین نکته که اصلا" بهش فکر نمی کردم رو یاد گرفتم. هرچند که باید به خدا توکل کرد و به چیزای بد خیلی فکر نکرد تا پیش نیاد ولی دانایی بهتر از نادانیه توی هر شرایطی و در مورد هر چیزی پس لطفا با دقت و بدون عجله تا پایان مطالعه فرمائید تا در ذهن شما جا بگیرد شاید روزی به دردتان بخورد.
لازم به ذکر است که این نوشته خاص زلزله در تهران نوشته شدهاست که به گفته بسیاری از کارشناسان حدود بیست و دو سال تأخیر داشتهاست و این تأخیر اصلاً خبر خوبی نیست، چون تاخیر باعث انباشته شدن انرژی میشود. انتظار میرود زلزله -اگر بیاید- با قدرتی بالاتر از 7 (در مقیاس ریشتر) خواهدبود.
ادامه مطلب ...اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست
برجکی ساخته ام در دل شهر
طبقاتش هفده
همه را پیش فروش بنمودم
پولهایم همه در بانک سوئیس
به امانت باقی است
خدایا مرا ببخش
اگر صدایت نمیزنم! فراموشت نکرده ام...
خدایا مرا ببخش
اگر چیزی از تو نمی خواهم! همه چیز را از تو گرفته ام...
خدایا مرا ببخش
اگر طنابم را گسسته ام! پوسیده بود محکمترش را می خواهم...
خدایا مرا ببخش
اگر به سوی دیگری میروم! در این سو رهیافتگان کمترند...
خدایا مرا ببخش
اگر آتش عشقت را با اشک هایم بیرون می رانم! دارم شعله ور می شوم...