فاجعهها و مشکلات زیستمحیطی ایران تمامی ندارد. یکی بعد از دیگری
از راه میرسند. ۳ سال از زمانی که رویترز گزارشی از وضعیت دردناک دریاچه
ارومیه با عنوان «بزرگترین دریاچه ایران در حال تبدیلشدن به شورهزار» را
به جهان مخابره کرد میگذرد. در آن گرازش کوچک شدن دریاچه ۶۰ درصد قیدشده
بود. در تازهترین گزارشی که پیش رو دارید و توسط ۳ نفر از محققین
محیطزیست ایرانی دانشگاههای میشیگان، کالج امپریال لندن و کالیفرنیا که
برای روزنامه گاردین به رشته تحریر درآمده است این نسبت به ۹۰ درصد رسیده
است. برگردان این گزارش تحلیلی را در زیر میخوانید. جدیدترین
تحقیقات حاکی از آن است که معروفترین دریاچه ایران از دهه ۱۹۷۰ تا حدود
۹۰ درصد کوچک شده است. دانشمندان مصرانه خواهان اقداماتی برای نجات آن
هستند.
در اواخر دهه ۱۹۹۰ دریاچه ارومیه در شمال غرب ایران دو برابر
لوکزامبورگ وسعت داشت و بزرگترین دریاچه آبشور در خاورمیانه بود. از آن
زمان این دریاچه بهطور قابلملاحظهای کوچک شده است و در سال ۱۳۸۷ از طریق
پل میانگذری به دو نیم تقسیم شد که عواقب و پیامدهای آن تا به امروز هنوز
مشخص نشده است. این پل میانگذر به طول ۱۵ کیلومتر برای کوتاه کردن فاصله
بین شهرهای ارومیه و تبریز طراحی شد.
ازنقطهنظر تاریخی این دریاچه
پرندگان مهاجری شامل فلامینگوها، پلیکانها، اردکها و حواصیلها را به خود
جذب میکرد. خشک شدن دریاچه شبکه غذایی بوم را بهتدریج از بین برده است،
مخصوصاً باعث از بین رفتن بزرگترین زیستگاه طبیعی میگوی آبشور آرتمیا در
جهان شده است. آرتمیا گونهای مقاوم است که میتواند آبی با ۳۴۰ گرم نمک در
لیتر یعنی ۸ برابر شورتر از آب اقیانوسها را تحمل کند و به حیات ادامه
دهد.
تأثیرات آن روی انسان حتی پیچیدهتر هم شده است. بخش توریسم
کاملاً از بین رفته است. بااینکه در زمانی نهچندان دور گردشگران را که
بعضی از آنها به خواص درمانی آن اعتقاد داشتند از دور و نزدیک به خود جذب
میکرد اما حالا به زمینی خشک و لمیزرع و بیابانی سفید و نمکی تبدیل شده
است. تصویر تکاندهنده قایقهای به ساحل نشسته ترسیم کننده چیزی است که
اتفاق میافتد.
خشک
شدن دریاچه وقوع طوفانهای نمک را که از روی بستر آن میوزند افزایش و
بهرهوری زمینهای کشاورزی اطراف را کاهش خواهد داد. همچنین کشاورزان را
مجبور خواهد کرد که به مکانهای دیگری کوچ کنند. پایین بودن کیفیت آب، هوا و
خاک تأثیرات جدی بر سلامت مردم دارد و باعث بروز بیماریهای تنفسی و چشمی
میشود.
حسن روحانی، رییسجمهور ایران نشان داده است که اهل گوش
فرادادن به مردم است. او در تبلیغات انتخاباتیاش به دریاچه ارومیه اشاره
میکرد و متعاقباً قول داد بودجهای معادل ۵ میلیارد دلار برای کمک به
احیای دریاچه در طول ده سال هزینه کند. بااینوجود راهحلها نیازمند توافق
روی علل و عواملی است که باعث بروز این مشکل شده است. این مسئله گروهی از
محققان علاقهمند ایرانی در ایالاتمتحده، کانادا و بریتانیا را واداشته تا
به یک ارزیابی دست اول، مستقل و بیطرفانه دست بزنند که شروعش ۲۰۱۳ بود.
به علت در دسترس نبودن دادههای معتبر و بودن تناقض بین دادههایی که توسط
محققان در محل جمعآوری شده است، این گروه برای تخمین تغییرات فیزیوگرافیکی
دریاچه از مشاهدات و رصدهای ماهوارهای ثبت شده در طول چهار دهه سود برد.
نتایج
این تحقیق که اخیراً در مجله تحقیقاتی دریاچههای بزرگ منتشر شد نشان داد
که در شهریور ۱۳۹۳ مساحت سطح دریاچه ۱۲ درصد اندازه میانگین آن در دهه ۱۹۷۰
است که بسیار کمتر از آن بود که قبلاً تعیین شده بود. این تحقیق اهمیت
اندکی برای هر نوع اعتقاد به بحرانی که عمدتاً از طریق تغییرات آب و هوایی
حادث میشود قائل است. تحقیق نشان میدهد که الگوی خشکسالیها در منطقه
زیاد تغییر نکرده است و دریاچه ارومیه خشکسالیهای شدیدتری را درگذشته
بهسلامت پشت سر گذاشته است.
مساحت سطح دریاچه بهطور طبیعی تا
حدودی بین فصول خشک و مرطوب متغیر است و وضعیت آن با بارشهای فصلی که از
شهریور آغاز شد اندکی بهتر شده است؛ اما دامنه گستردگی و مقاطع زمانی کوچک
شدن آنکه بهطور مکرر توسط مسئولین منابع آبی به سالهای پایین بودن
میانگین نزولات آسمانی نسبت داده میشود بدون شک ماورای علل عادی است و
نشاندهنده آن است که دریاچه به یک نقطه بحرانی رسیده است که هر آن ممکن
است به مرگ ناگهانی آن منجر شود. اگر قرار است دریاچه ارومیه احیا شود
مسئولین باید سریعاً توجه و تمرکز خود را به برنامه ساخت سدها و پروژههای
آبیاری که برای سرعت دادن به تولید و فروش محصولات کشاورزی و برآوردن
نیازهای آبی طراحی شدهاند معطوف کنند.
مرگ غمانگیز دریای آرال در
آسیای مرکزی تجربهای ترسناک است. دریای آرال که زمانی یکی از بزرگترین
دریاچههای جهان بود به علت منحرف ساختن آبهای دو رودخانه آمودریا و
سیردریا برای کشاورزی ناپدید شد. آبهای این دو رودخانه قبلاً دریای آرال
را تغذیه میکرد.
دریای آرال به نمادی از مدیریت ضعیف آب کشاورزی در
دوران شوروی تبدیل شد. در خلال پنج دهه مساحت سطح آن به کمتر از ۱۰ درصد
اندازه اصلیاش در دهه ۱۹۶۰ رسید.
جالب است که نابودی دریاچه ارومیه
و دیگر گسترههای آبی ایران ازجمله شادگان، گاوخونی، بختگان، انزلی و
هامونها در کشوری به وقوع میپیوندد که کنوانسیون ۱۳۴۸ رامسر در آن امضا
شد. معاهده رامسر بهعنوان پرچمدار معاهده بین دول برای حفظ و استفاده
پایدار از تالابها، اقدامات عملی دولتها و همکاریهای بینالمللی را
ترسیم و پیش روی آنها گذاشت.
درست پنج سال بعد یعنی در سال ۱۳۵۳
یونسکو (سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی سازمان ملل) دریاچه ارومیه را
بهعنوان ذخیرهگاه زیستکره انتخاب و ثبت کرد تا توسعه پایدار بر اساس
مشارکت عموم و علوم معقول را ترغیب و تشویق کند.
با در نظر گرفتن
تأثیرات گسترده اقتصادی-اجتماعی و اثرات آن بر سلامت انسان که ممکن است از
مرزهای ایران فراتر رود مسئله نابودی دریاچه ارومیه مستلزم مشارکت فعال
سازمانهای بینالمللی است. این سازمانها میتوانند اطلاعات کارشناسی و
تخصصی و منابع مالی را حتی اگر تلاشهای آنان برای کمک، با بلوکه کردن
انتقالات مالی ناشی از تحریمها با مشکلاتی مواجه شود تأمین کنند. این
سازمانها عبارتاند از یونسکو، برنامه توسعه سازمان ملل، تسهیلات
زیستمحیطی جهانی، بانک جهانی، برنامه تحقیقات آب و هوایی جهانی، اتحادیه
اروپا، مرکز پژوهشهای مشترک و سازمان بهداشت جهانی.
در
حالت خوشبینانه، افزایش آگاهی عمومی درباره کمبود آب، سوء مدیریت و مشکل
زبالهها راه را برای ایجاد دوباره توازن بین ذخیره آب طبیعی و تقاضا برای
آب هموار میکند. سه استان آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و کردستان که
حوزههای آبریز دریاچه ارومیه را تشکیل میدهند به همراه دولت نیروهای خود
را برای تولید ایدههای راهگشا جهت بازگرداندن دریاچه به وضعیت قبلیاش
بسیج کردهاند. این ایدهها شامل متوقف کردن ساخت سدها، مدیریت ذخایر آب و
ساماندهی استفاده از زمینهای کشاورزی است. چنین تغییراتی میتواند آب
ورودی به دریاچه را افزایش داده، استخراج آبهای سطحی و زیرزمینی را محدود
کرده و بادهای نمک و طوفانهای شن را کم اثر کند.
با تمام اینها،
این برای خوشبینی واقعی کافی نیست. طرحهای مدیریت بخش تقاضا برای کاهش
مصرف آب حوزههای آبریز باید فوراً حالت عملی به خود بگیرد و پیشنهادها
انتقال آب که عوارض و پیامدهای جانبی اقتصادی-اجتماعی و اکولوژیکی مخربی در
سایر قسمتهای ایران دارد نیاز به بازبینی و تجدیدنظر کلی دارد. همچنین
نیاز مبرم به طرحهایی جهت جبران آبی که در حال حاضر توسط مصرفکنندگان به
هدر میرود است.
درحالیکه کمکهای بینالمللی در جای خود اهمیت
زیادی دارد اما ایرانیان باید هدایت اقدامات برای احیای دریاچه ارومیه و
سایر گسترههای آبی را بر عهده بگیرند. اصرار ایران برای توسعه، تأثیرات
سویی بر منابع آبی در کشوری که عمدتاً خشک و نیمهخشک است میگذارد چراکه
پروژههای زودگذر آب را به سمت تأمین آب کشاورزی ناکارآمد و مناطق شهری رو
به رشد انتقال میدهد.
منبع: سایت الف