خانواده، نهادی است که با وجود تحولات اساسی جامعه، در اهداف و کارکردهای خود ثابت مانده و هنوز در همه جوامع اهمیت اساسی دارد.
خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون، به عنون اصلی
ترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و خاستگاه فرهنگ ها، تمدن ها و تاریخ بشر
بوده است. پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و هدایت آن به جایگاه واقعی
اش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن، موجب دور شدن بشر
از حیات حقیقی و سقوط به ورطه نابودی بوده است.
اولین کسانی که به محض چشم باز کردن میبینیم اعضای خانوادهمان هستند
(البته به جز پرسنل بیمارستان). اولین فرد مادر است که زحمات زیادی را
برای به دنیا آوردنمان متحمل شده است. پس از او پدر است که همیشه برای
مراقبت از ما آماده است. بعد از آنها هم خواهر و برادرها هستند.
کلمه «خانواده» معانی مختلفی در لغتنامه دارد: «یک واحد اجتماعی که
با هم زندگی میکنند» یا «والدین و فرزندان آنها، بعنوان یک گروه، چه در
کنار هم زندگی کنند و چه نکنند». به عبارت گستردهتر، خویشاوندان را هم
میتوان به این گروه اضافه کرد. اما خانواده چیزی فراتر از اینهاست.
خانواده اولین محیط آموزشی برای هر فرد است. فرد از کودکی تا بزرگسالی همه
چیز را در خانواده آموزش میبیند. راه رفتن خانوادهاش را میبیند و آن را
امتحان میکند. حرف زدن آنها را میبیند و سعی میکند از آنها تقلید کند.
کمکم نحوه ارتباط را در میان آنها آموزش میبیند. همچنین عشق ورزیدن،
رفتار کردن، کنار آمدن با زندگی و همه چیز را از خانواده خود یاد میگیرد. این مسئله محبت خاصی میان افراد هر خانواده ایجاد میکند و باعث میشود
همیشه برای کمک به همدیگر آماده باشند.
خواهر یا برادرهای بزرگتر به کوچکترها کمک میکنند. والدین
فرزندانشان را در هر قدمی از زندگیشان هدایت میکنند تا اینکه مستقل
میشوند. ۷-۵ سال اولی که در خانواده سپری میشود رابطهای عمیق بین همه
اعضای آن ایجاد میکند و برای همه عمر آنها را کنار همدیگر نگه میدارد.
همانطور که همه میدانید انسان موجودی اجتماعی است و نمیتواند برای مدتی
طولانی به تنهایی سپری کند و نیاز به همدم دارد. بهتری همراه و همدم برای
او خانوادهاش است. محبتی که بین اعضای خانواده ایجاد میشود در طول زندگی
ادامه مییابد. به همین دلیل است که دوست داریم هر موفقیتی در زندگی خود را
اول با خانوداهمان جشن بگیریم. وقتی دچار مشکل میشویم، همیشه از آنها
کمک میگیریم و آنها همیشه آماده کمک به ما هستند. دوستان بعد از خانواده
وارد زندگی ما میشوند. ممکن است بارها دوستانمان را تغییر دهیم اما هیچوقت
دوست نداریم حتی یکی از اعضای خانوادهمان را هم از دست بدهیم، حتی اگر با
آنها تفاوت داشته باشیم. دلیل آن این است که میدانیم خانوادهمان همیشه
درکنارمان هستند.
دستگاه خانواده مثل یک زنجیر عمل میکند. اعضای جوانتر از
بزرگترها یاد میگیرند درحالیکه والدین هم برای خیلی چیزها به فرزندان
خود وابسته هستند. وقتی بچهها بزرگ میشوند، ازدواج میکنند خودشان
بچهدار میشوند، کل چرخه دوباره تکرار میشود. اعضای خانواده هر زمان که
نیاز داشته باشید برای کمک به شما حاضر میشوند. به طرق مختلف از شما حمایت
میکنند، چه مالی و چه اخلاقی. همیشه میتوانید مشکلاتتان را با آنها در
میان بگذارید تا برای آنها راهحلهای بهتری پیدا کنید. خانواده یکی از
بزرگترین نعمتهای خداوندی است. خیلیوقتها کسانی را میبینیم که خانواده
خود را از دست دادهاند. میبینیم که اکثر آنها شخصیتی نامتعادل دارند و
دلیل عمده آن هم این است که وقتی نیاز داشتهاند خانوادهشان کنارشان نبوده
است. افرادیکه خانواده خود را ترک میکنند و زندگی تنها را انتخاب میکنند
معمولاً به بدترین شخصیتهای اجتماع تبدیل میشوند. دلیل آن این است که
آموزشهای لازم را از خانواده دریافت نکردهاند. فردی حتی اگر یکی از
والدین خود را از دست داده باشد باز هم شخصیت کامل و رشدیافتهای نخواهد
داشت و همیشه خلائی در وجود او باقی میماند.
خانواده همیشه شما را با همه اشتباهات و ضعفهایتان میپذیرد و با
همه آنها دوستتان دارد. هیچکس دیگری در دنیا اینطور نیست. هیچوقت هیچ چیزی
نمیتواند جایگزین مهر و محبت مادر، پدر، همسر، فرزند و یا خواهر و برادر
شود.
خیلی از جوانان و نوجوانان خانواده را مایه آزار خود میبینند و
خود را از آنها دور میکنند. آنها نمیفهمند که خانواده گروهی است که باعث
قوی شدن آنها برای رویارویی با دنیا شده است.
محبت متقابل، اعتماد و تقسیم مسئولیتها در خانواده موجب قدرت آن
است. همه خوبیهای ما بخاطر وجود خانوادهمان است. هیچ چیز در ما ذاتی
نبوده، ما ویژگیهایمان را از خانوادهمان آموختهایم. خانواده آنقدر به ما
قدرت داده است که با این دنیای وحشی و بیرحم پر از انسانهای خودخواه
روبهرو شویم.
با وجود همه اینها میتوان گفت که خانواده بزرگترین و باارزشترین نعمتی است که خداوند به ما بخشیده است و به خاطر همین اهمیت است که روز 25 اردیبهشت را به نام روز جهانی خانواده نامگذاری کرده اند.
پس قدر خانوادهتان را بدانید و به آنها عشق بورزید!
خانواده مطلوب
اگر گام نخست در تشکیل خانواده
سنجیده برداشته شود؛ یعنی افراد در انتخاب همسر، معیارهای ارزشی، اخلاقی و
ایمانی را در نظر بگیرند، سیر حرکتی خانواده به سوی تشکیل خانواده ای مطلوب
خواهد بود. خانواده مطلوب، خانواده ای است که پدر و مادر گه گاه برای
فرزندانشان تنها گوش باشند و هنر شنیدن را در خود تقویت کنند. در این صورت
می توانند هرچه بیشتر به دنیای فرزندان خود نزدیک شوند و بر آن اثر
بگذارند. این گروه، خانواده را بر اساس شاخص های والای معنوی بنیان نهاده و
کانونی ساخته اند که حضور در آن، هم برای پدر و مادر لذت بخش است و هم
برای فرزندان بهترین پناه گاه به شمار می رود. این خانواده کانونی خواهد
بود برای پرورش نسل آینده و محلی برای انتقال درست ارزش ها و فرهنگ های
گذشته، تا هیچ گاه فرزندان، خود را بدون هویت ندانند و از پیشینه خود دور
نشوند.
اهمیت خانواده در دوران کودکی
نوزاد، نخستین تعامل خود
با محیط را در خانواده آغاز می کند. در این کانون اولیه، نخستین اثرگذاری و
اثرپذیری آغاز می شود و کودک اندک اندک در فرآیند رشد اجتماعی قرار می
گیرد. به نظر روان شناسان، سال های اولیه کودکی، در رشد شخصیت و آینده او
نقشی بسزا دارد. بیشتر شناخت های کودک از خود، اطرافیان و محیط نیز در این
دوران شکل می گیرد. میزان سلامت جسمانی و روانی کودک، بسته به ارتباطی است
که خانواده با وی دارد و اینکه تا چه حد تلاش می کند نیازهای او را برآورده
سازد. کودکانی که در این سال ها از نظر عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین
نمی شوند، به انواع سختی ها دچار می گردند. مشکل این کودکان، بیشتر با
شیطنت ها، دروغ گویی ها و حرف نشنیدن های ساده آغاز می شود و با توجه به
وضع نابسامان خانواده، به بزه کاری ها و جنایت های دوران بزرگ سالی می
انجامد.
اهمیت خانواده در دوران نوجوانی
ویژگی مهم دوران
نوجوانی، استقلال طلبی نوجوان است. او می خواهد به شیوه ای، رشد و استقلال
خود را به خانواده ثابت کند. بر این اساس، فاصله میان خود و خانواده را
بیشتر می کند و به گروه هم سالان نزدیک می شود. در صورتی که خانواده در این
دوران با کارکردهای اساسی خود آشنا نباشد و ویژگی های دوران نوجوانی را
نشناسد، کارکرد تربیتی درستی نخواهد داشت. چه بسا رفتارهای نادرست اعضای
خانواده و فضای نامناسب آن، نوجوان را بیشتر از این محیط دور سازد.
خانواده سالم
سالم
نبودن خانواده از نظر روانی و مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده به دلیل
تأثیری که روی اعضای خود دارد، جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد. کارکرد
زیستی خانواده، ضامن بقای جامعه انسانی است و کارکرد پرورشی آن، زمینه ساز
تربیت فرزندانی است که برای ساختن جامعه فردا آماده می شوند. تعادل روانی،
تقویت اراده، دیگرگرایی، رویارویی با مشکلات، میل به تلاش، سازندگی،
نوآوری، ارتباط با خداوند و عبادت، همگی صفاتی اند که خانواده، مهم ترین
نقش را در شکل گیری و تقویت آنها برعهده دارد. خانواده سالم، بهترین بستر
رشد فرهنگی و سلامت جسم و روان و مهم ترین عامل انتقال ارزش ها، پرورش
عاطفی، کاهش آسیب های اجتماعی و ارتقای امنیت هر جامعه به شمار می آید.
عوامل امنیت و ثبات خانواده
رشته
حیات خانواده باید چنان استوار باشد که هیچ عاملی نتواند آن را از هم
بگسلد. برای حفظ خانواده از فروپاشی باید از همان آغاز مراقب بود و کنترل
های لازم را انجام داد. عواملی که سبب حفظ خانواده از خطر و آلودگی ها می
شود، بسیار و متنوع است؛ زیرا بخشی از آنها به خود زن و مرد، بعضی به
اجتماع و برخی نیز به دولت و حکومت برمی گردد. عواملی چون پاکی، تقوا، حفظ
عفت، رعایت حقوق، شرکت در غم و شادی یکدیگر، وجود فرزند، محدود کردن خواسته
ها، تحمل یکدیگر، پاکی مردم، نظارت اجتماعی، کنترل عوامل مزاحم، کنترل
مراکز فساد، اجرای قوانین، ارشاد عمومی، تشویق به ازدواج، آسان سازی
ازدواج، دادن امتیاز شغلی به متأهل ها و کنترل مسئله طلاق، همگی می تواند
در حفظ و ثبات حیات خانواده مؤثر باشد.
آسیب شناسی خانواده
یکی
از بزرگ ترین مشکلات اجتماعی در جامعه کنونی، دعواهای خانوادگی است که
ارکان خانواده را سست می کند و سلامت روانی اعضای آن را به خطر می اندازد.
آسیب ها و ستیزه های خانوادگی، پدیده ای بسیار پیچیده و چند وجهی است که
باید آن را از دیدگاه های گوناگون روانی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و
ارتباطی بررسی کرد. شاید همان گونه که زندگی هر انسان، یکتا و منحصر به فرد
است، زندگی مشترک هر زوج جوان نیز منحصر به خودشان باشد. با وجود این،
پرداختن به موضوع آسیب شناسی خانواده برای دست یافتن به راهبردهای پیش
گیری، یکی از مهم ترین مسائل ضروری آموزش خانواده است؛ زیرا بدون شناخت
عوامل، دست یابی به راه های درمان امکان پذیر نخواهد بود. سخن از آسیب
شناسی خانواده، سخن از عواملی است که بهداشت روانی خانواده و ازدواج را
تهدید می کند.
طلاق
نبود عشق در زندگی زناشویی در کنار دیگر
عوامل، زمینه ساز پدیده طلاق است. آثار ویران گر طلاق، برای زوجین و
فرزندان بسیار چشم گیر است. بالا بودن گرایش به طلاق و دعواهای دامنه داری
که روزگاری همراه با تلخ کامی را برای تمامی اعضای خانواده رقم می زند، در
این زمینه تأمل برانگیز است. نکته مهم این است که به دلایل گوناگون، شمار
اندکی از زندگی های مشترک در جامعه ما به طلاق می انجامد، ولی نبود عشق که
به نسبت ها و شدت های گوناگون نمود پیدا می کند، جلوه های بسیار متفاوتی می
تواند بیابد که دل زدگی در روابط زناشویی و نارضایتی از زندگی مشترک،
نمونه آن است. به هر حال، برآورده نشدن نیازهای عاطفی افراد، ساختار زندگی
مشترک را بسیار سست می سازد و زمینه را برای از هم گسستن پیوند آماده می
کند.
ریشه های اختلاف های خانوادگی
در بررسی عواملِ مشکلات
خانوادگی که گاه خانواده را به فروپاشی کامل می کشاند، به مواردی متعدد
برمی خوریم که در گستره ای از مسائل روانی، اجتماعی، فرهنگی، دینی، اقتصادی
و جسمانی جای می گیرد. کم سن و سالی زن و مرد، تفاوت زیاد در بهره هوشی،
چگونگی روابط کلامی و غیرکلامی، اختلاف بسیار در تحصیلات، توقع مادی زیاد
در خانواده، بیماری های جسمانی که سازگاری های جدی تری را می طلبد، اعتیاد،
نازایی زن یا مرد، بی توجهی اعضای خانواده به باورهای دینی و انجام
رفتارهای خارج از محدوده مجاز شرعی، آزار دادن والدین و ناخشنود ساختن
آنها، از جمله عوامل پیدایش اختلاف های خانوادگی است.
شنبه 24 اسفندماه سال 1392 ساعت 12:33 ق.ظ